سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تفکّر مایه زندگانی دل بیناست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله] 
»» به نام ساقی مستان

 سلامت میکنم ساقی اگر مستی اگر هشیار

 

به امر دوست گرامی وبرادر عزیزم آقای ح.آ چند بیتی از حضرت مولا مینویسم

 

 

 

 

 

نطق را جاری‌تر از تسنیم و از کوثر کنم /تا مگر مدح امیرالمومنین حیدر کنم

ساقیا برخیز و در ده یک دو جام حیدری/ تا به سرمستی مدیح ساقی کوثر کنم

 ساقیا روز غدیر خم سبو پرکن ز می /تا سبو داری بهل آهنگ زی ساغر کنم

ز آن شرایم ده که باشد از ولای بوالحسن/ ورنه حاشا کی لب از ماءالخبائث تر کنم

ز آن شرابم ده که گر یک جرعه را ریزم به خاک/ خاک را گوگرد احمر سنگ را گوهر کنم

از می مهر علی داماد پیغمبر بیار /تا مگر مدح علی داماد پیغمبر کنم

 از کدامین معجزات آن شه مالک رقاب/ نزد تو انشا نمایم پیش یاران سر کنم

 قصّه‌ی سلمان و دشت ارژن آدم در بیان/ یا حدیث از مهر و از بدریدن اژدر کنم

قصّه‌ی درکندن و مرحب‌کشی را می‌سزد/ من اگر نسبت به زور و بازوی قنبر کنم

قدر او بالاتر و والاتر است از آن که من/ قاتل عمروش لقب یا فاتح خیبر کنم

چون نخستین روز بود آموزگار جبرئیل/ جبرئیلش را سزد گر کمترین چاکر کنم

 خلق اول عقل دوم والد هفت و چهار/ آن‌که او را ما سوی الله از همه برتر کنم

خواجه‌ی سلمان خداوند اباذر خوانمش/ شاد از این نسبت ز خود سازم افسر قیصر کنم

 بادپیمایی که آب لطف او را درنیافت/ بر سر او خاک پاشم در دلش آذرکنم

 گر نباشد در دل من مهر آل مرتضی /طعن می‌رانم به مام و لعن بر مادر کنم

هفت دریا گر مداد و نه فلک دفتر شود/ جزوی از مدحش نیارم زینت دفتر کنم

 هر چه غیر از کبریا صورت علی صورت گزین /کو به صورت شکیبم مرگ صورت‌گر کنم

کیست غیر از مرتضی آن را که واجب خوانده‌اند /آری آری گر نه کفر این من هم این باور کنم

 این که گویند از دو واجب شور و شر آید پدید /هر دو چون یک دل نه من این گفتشان باور کنم

چون علی یار خدا و آن‌گه علی یار خدا /زین معیّت می‌توانم ترک شور و شر کنم

نی غلط گفتم لنگ است پای فکرتم /می‌ندانم زین سپس چون مدح بر آن منکر کنم

این غدیر خم نه آن منزل که سلطان سبل/ گفت می‌خواهم در این دریا دمی لنگر کنم

 گفت ای امت در این منزل به امر کردگار /من برآنم از حجاز اشتران منبر کنم

 امر شد دست ولی‌الله را گیرم به دست/ پای بر منبر گذارم پس حدیثی سرکنم

 فصلی از فضل امیرالمومنین سازم بیان تا جهان را/ سر به سر پر مشک و پر عنبر کنم

 خالق اکبر بدین امر بزرگم کرده امر/ بایدم تبلیغ امر خالق اکبر کنم

خواست یزدان تا امام المتقین را در جهان/ از پس خود بر خلایق هادی و رهبر کنم

 ابن عم من بود مولای امت شرق و غرب/ اینک امت را بر این مولای فرمان برکنم

دوستانش (را) جزا در عرصه‌ی محشر دهم /دشمنانش را به روز داوری کیفر کنم

هر چه نازل گشت من تبلیغ کردم بر شما/ شاهد خود را خدای خود در این محضر کنم

فاش گویم از پی مزد رسالت از شما/ هم خدا داند نخواهم اخذ سیم و زر کنم

 قرآن مجید و عترتم را بر شما /هادی و رهبر به امر حضرت داور کنم

 یا علی مفتون منم کز صدق دل در روز محشر/ با ولایت خاک را بشکافم و سر برکنم

 

قیصر امین پور

این جزر و مد چیست که تا ماه می رود؟

دریای درد کیست که در چاه می رود؟

این سان که چرخ می گذرد بر مدار شوم

بیم خسوف و تیرگی ماه می رود

گویی که چرخ بوی خطر را شنیده است

یک لحظه مکث کرده، به اکراه می رود

آبستن عزای عظیمی است، کاین چنین

آسیمه سر نسیم سحرگاه می رود

امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان

یا آفتاب روی زمین راه می رود؟

در کوچه های کوفه صدای عبور کیست؟

گویا دلی به مقصد دلخواه می رود

دارد سر شکافتن فرق آفتاب

آن سایه ای که در دل شب راه می رود

 

 

 

 

 

عاقبت  در  سحر  از غصه   نجاتم   دادند

وزدم تیغ مرا آب حیاتم دادند

وه چه فرخنده شبی بود شب وصل حبیب

بین محراب مرا  اذن مماتم  دادند

عمری از زخم  تن یاس به  خود  پیچیدم

عاقبت زان غم جانکاه اثراتم دادند

می روم چشم  به راه  است مرا  زهرایم

سرخوشم  از پس ایام براتم دادند

نگران  غم  عظمای  حسینم   زیرا

خبر  از  واقعه  شط   فراتم   دادند

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عبد الصالح ( یکشنبه 87/4/23 :: ساعت 7:24 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

لحظه از گذشته های نه چندان دور
فاطمه (س)
[عناوین آرشیوشده]
 

>> بازدید امروز: 4
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 15240